هنگامی که «Avengers: Infinity War» خشم تایتان دیوانه‌ای چون تانوس را بر سر جهان سینمایی مارول فرو برد، واقعاً احساس می‌شد که اولین بار است که چیزی به این بزرگی را تجربه می‌کنیم. اما سپس کوین فایگی و تیمش با ارائه یک نتیجه گیری مناسب با فیلم Avengers: Endgame توانستند از انتظارات ما نسبت به دنیای سینمایی مارول فراتر بروند. پس از آن، این فرنچایز به فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی با کیفیت‌ها و مقیاس‌های متفاوت منشعب شد که به‌ صورت ویژه یک چیز را نوید می‌داد: چندجهانی یا «the multiverse»؛ و حالا مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست از نظر فنی اولین ورودی است که از این جهان بی حد و حصر به طور کامل استفاده می‌کند. اما آیا این به نفع فیلم است؟ خوب، بیایید آن را با نقد فیلم Spider-Man: No Way Home دریابیم.

«قبل از شروع بررسی ذکر یک نکته مهم و کلیدی است، توجه داشته باشید در این مطلب هیچ اسپویل مهمی فراتر از آنچه در تریلرها نشان داده شده است، دنبال نخواهد شد.»

در جهان سینما چند مدل فیلم وجود دارد؛ فیلم‌های معمولی، فیلم‌های مورد انتظار و البته فیلمی مانند «Spider-Man: No Way Home» که عملاً یک اثر مورد انتظار و مِگا هایپ‌کننده است. اما چرا اثری مانند این فیلم برای مخاطب اینقدر مورد انتظار یا مگا هایپ‌کننده می‌شود؟ جواب ساده است: زیرا در چند سال گذشته، Spider-Man: No Way Home موضوع اول شایعات بی‌پایان، داستان‌های مداوم پیرامون لو رفتن احتمالی ماجرای کار و یک بازی حدس و گمان بی‌انتها بوده است که در آن طرفداران سعی می‌کردند بفهمند که چه شخصیت‌ها و خطوط داستانی در این بازی وجود دارند. حالا فیلم نمایش داده شده و تمام این شور و هیجان به سر منزل نهایی خود رسیده است.

در طی یکی دو سال گذشته این فیلم چندین بار در فضای مجازی پرطرفدار شده است، مورد پوشش رسانه‌ای زیادی قرار گرفته و چند تریلر یا پیش‌نمایش ارائه کرده که طرفداران Spidey را درگیر خود کرده است. نکته تمام این تریلر‌ها این است که Spider-Man: No Way Home بزرگترین، دیوانه‌کننده‌ترین، باهوش‌ترین و جاه‌طلبانه‌ترین فیلم Spidey تا به امروز است که همین نکته آن را تبدیل به تجربه حس نوستالژی برای هر کسی می‌کند که حتی از راه دور به فیلم‌های کمیک علاقه‌مند است.

مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست، فیلمی است که در آن پیتر پارکر با دنیای چندگانه برخورد می‌کند؛ مکانی که در آن واقعیت‌های متناوب مختلف با هم وجود دارند. این چندجهانی یا مولتی‌ورس به شخصیت‌هایی از واقعیت‌های مختلف (معروف به فیلم‌های مختلف مارول در گذشته) اجازه می‌دهد تا به دنیای سینمایی مارول راه پیدا کنند. به زبان عامیانه، این بدان معناست که دکتر اختاپوس از فیلم مرد عنکبوتی 2 در سال 2004 می‌تواند با نسخه تام هالند پیتر پارکر مبارزه کند. یا به همین ترتیب، الکترو از مرد عنکبوتی شگفت انگیز 2 را می‌توان از آن فیلم قدیمی اندرو گارفیلد جدا کرد و در فیلم جدید قرار داد.

بنابراین، مولتی‌ورس راهی است برای همزیستی برداشت‌های مختلف از شخصیت‌های مختلف. اساساً این سیستم می‌گوید که تمام آن فیلم‌های مختلف در گذشته مارول، یعنی فیلم‌های غیر MCU (مردان ایکس، مرد عنکبوتی سم ریمی و مارک وب، چهار شگفت‌انگیز، و غیره)، همگی جدول‌های زمانی متناوب هستند که اگر داستان بخواهد، می‌توانند با MCU همگرا شوند. و این فیلمی است که همه چیز در آن شروع می‌شود. البته، این اثر اولین فیلم مرد عنکبوتی نیست که به چندجهانی می‌پردازد، چرا که این نقطه عطف خاص به انیمیشن «Spider-Man: Into the Spider-Verse» تعلق دارد. با این حال، راهی به خانه نیست اولین فیلم بلند لایو اکشن است که این منظره را طی می‌کند، و فیلمی است که می‌تواند از انبوهی از آثار لایو اکشن قدیمی مارول استفاده کند.

اما Spider-Man: No Way Home دقیقاً از جایی شروع می‌شود که فیلم مرد عنکبوتی دور از خانه به پایان رسیده بود؛ این یعنی در همان شروع کار فاش می‌شود که پیتر پارکر (تام هالند) در واقع همان مرد عنکبوتی است. با نمایان شدن این راز، پیتر ناگهان خود را مورد توجه رسانه‌ها و عامه مردم می‌بیند. بنابراین زندگی او به یک هرج و مرج مطلق تبدیل می‌شود، هرج و مرجی که مانند یک تفسیر نه چندان ظریف در مورد سلبریتی‌ها و فرهنگ پاپاراتزی، دوستان پیتر، ام جی (زندایا)، ند لیدز (جیکوب باتالون)، هپی هوگان (جان فاورو) و عمه‌اش مِی‌پارکر (ماریسا تومی) را نیز با خود درگیر می‌کند. و هنگامی که درخواست‌های کالج پیتر، ام جی و ند به دلیل وضعیت «جنجال‌برانگیز» آنها رد می‌شود، پیتر تصمیم می‌گیرد از دکتر استرنج (بندیکت کامبربچ) کمک بگیرد.

در این بین استرنج سعی می‌کند هر خاطره‌ای را که جهان در مورد مرد عنکبوتی بودن پیتر دارد پاک کند، اما طلسم به طرز وحشتناکی اشتباه می‌شود. این منجر به بروز شکافی در جهان چندگانه شده و در نتیجه راه را برای ورود نورمن آزبورن (ویلم دافو)، اتو اکتاویوس (آلفرد مولینا) و فلینت مارکو (توماس هادن چرچ) از فیلم‌های مرد عنکبوتی سام ریمی و مکس دیلون (جمی فاکس) و مارمولک (ریس ایفانس) از فیلم‌های مرد عنکبوتی مارک وب باز می‌کند؛ و این تمام چیزی است که من در مورد داستان خواهم گفت…

خًب بیایید فیلم را به صورت جدی‌تر مورد واکاوی قرار دهیم: آیا این بلندپروازانه ترین فیلم مرد عنکبوتی تا به امروز است؟ خوب، من می‌توانم صادقانه به این سوال پاسخ بدهم و بگویم که بدون شک این فیلم جاه طلبانه‌ترین فیلم عنکبوتی است. اما مهمتر از همه، این جاه طلبانه‌ترین فیلم مرد عنکبوتی تا به امروز است که اوضاع را به هم نمی‌زند. این یعنی فیلم بزرگ است، جسور است، لحظات بسیار دلنشین و مشتاقانه‌ای را ارائه می‌دهد، و هیچ یک از چیزهای خوبش در اجرا گم نمی‌شود. اما فیلم دو داستان فرعی در دل خود دارد که هر کدام تمایل زیادی به تضعیف یکدیگر دارند. و این یک طعم نه چندان دل‌پذیر در دهان شما باقی می‌گذارد.

همانطور که به وضوح می‌توانید متوجه شوید، در داستان این اثر دو فیلم کاملاً متضاد در حال پیش‌روی هستند. یکی از آنها تلاش پیتر برای مقابله با افشای هویت او است و دیگری شرورانی از چندجهانی یا مولتی‌ورس هستند که باید متوقف شوند و به جهان مربوطه خود بازگردانده شوند، اما مشکل این نیست؛ چرا که پیتر باید در کنار خود شناسی و رویارویی با هدفش، در عین حال از دوستان و خانواده خود در برابر هرگونه آسیب احتمالی به حال و آینده آنها نیز محافظت کند. ترکیب این عناصر با وجود جذابیت هر کدامشان دچار یک مشکل است، و آن چیزی نیست جز سطحی نگری فیلمنامه به جزئیات داستان.

برای مثال: به محض اینکه اولین تریلر فیلم منتشر شد، بسیاری از طرفداران متوجه شدند که چیدمان داستان چندجهانی کمی نادرست به نظر می‌رسد. در واقع هر چقدر هم که دکتر استرنج (بندیکت کامبربچ) مغرور باشد، به این راحتی نباید دست به انجام چنین طلسم خطرناکی بزند، طلسمی که باعث می‌شود همه فراموش کنند که پیتر (تام هالند) مرد عنکبوتی است. برخی این ایده را گیج‌کننده و یا یک شوخی موجود در تریلر می‌دانستند، اما حالا با پخش فیلم متوجه شدیم تریلر برداشت نسبتاً دقیقی از نحوه انجام همه چیز به مخاطب می‌دهد. در نهایت این یکی از آن خطوط داستانی است که برای لذت بردن از بقیه فیلم باید آن را بپذیرید، اما صادقانه بگویم که چنین چیزی، کمی ناامید‌کننده به نظر می‌رسد.

خط داستانی درهم و برهم مولتی‌ورس در No Way Home واقعاً ابزاری برای رسیدن به هدف است، چیزی که قرار نیست زیاد در مورد آن فکر کنید، بلکه این خط داستانی تنها وسیله‌ای است که به فیلم کمک می‌کند خدمات باکیفیت برای طرفداران ارائه دهد. برای مثال: از آنجایی که شکاف چندجهانی باعث می‌شود که بسیاری از آنتاگونیست‌های قدیمی به دنیای مرد عنکبوتی تام هالند سرازیر شوند، بنابراین بیشتر فیلم به برخورد سخت جهان‌های سینمایی متضاد می‌پردازد. به این ترتیب، شخصیت‌های شرور که در حال بازگشت هستند، بی وقفه درباره گذشته‌شان صحبت می‌کنند تا مطمئن شوند که هیچ یک از مخاطبان گیج نمی‌شوند، و بنابراین این خلاصه‌نویسی مداوم زمان زیادی از فیلم را می‌خورد که می‌توان آن را صرف انجام هر کار دیگری کرد.

فراتر از آن، رویکرد فیلم به دنیای چندگانه در مقایسه با Spider-Man: Into the Spider-Verse که بسیار ماجراجویانه‌تر، خلاقانه‌تر و کاملاً سرگرم‌کننده‌تر بود، بسیار کمرنگ‌تر و بدون برنامه است. در کنار این ضعف موجود در فیلمنامه و داستان، کارگردانی جان واتس نیز در نقطه اوج خود نیست. برای مثال برخی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین لحظات فیلم کمی معمولی‌تر از آنچه که باید می‌گذرند، زیرا واتس قاب‌های عجیب و غریبی را انتخاب می‌کند یا روی سوژه اشتباهی تمرکز می‌کند.

البته به هیچ وجه کار کارگردانی این اثر چیز بدی نیست، اما برای چنین فیلم عظیمی ممکن است منطقی باشد که افسار را به کسی بسپاریم که چشم تیزتری به تصویرسازی نمادین داشته باشد (فردی چون سم ریمی). بنابراین اگرچه فیلم جان واتس به اندازه کارگردانی سم ریمی یا مارک وب در دو فرنچایز قبلی پر جنب و جوش یا الهام‌بخش نیست، اما او حداقل در جایی که به سکانس‌های اکشن فیلم مربوط می‌شود، خوب عمل می‌کند.

با این اوصاف، علیرغم انتقادهای من، Spider-Man: No Way Home به هیچ وجه یک فیلم «بد» نیست. اما چرا؟ چون مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست سه گانه فیلم‌های مرد عنکبوتی خود را با قوسی عظیم برای پیتر پارکر به پایان می‌رساند که به تام هالند بزرگترین فرصت‌های عاطفی دوران تصدی او در MCU تا به امروز را می‌دهد. بیشتر فیلم روی پیتر تمرکز دارد که عواقب اعمالش را محاسبه می‌کند و ساده لوحی خوش نیت خود را با رشد شخصی لازم برای بهبود زندگی خود و اطرافیانش متعادل می‌کند. حتی با وجود تردیدهای ناشیانه فیلمنامه، هالند عملکرد قابل توجهی از خود ارائه می‌دهد که اگر به نحوی آخرین حضور او در MCU باشد، مطمئناً باید به آن احترام بگذارید.

پیتر پارکر در این فیلم می‌آموزد که چگونه مرد خودش باشد، اما همچنین به دیگران تکیه کند، و احساسات متضاد بسیاری را به هدفی هدایت کند که ارزش مبارزه برای آن را دارد. در کنار این موضوع نکته‌ای دیگر وجود دارد که متن فیلم می‌خواهد آن را برای مخاطب درشت‌تر جلوه دهد؛ در فیلمی که حتی خود مرد عنکبوتی توسط جامعه طرد می‌شود و به ناحق مقصر مرگ یک شرور واقعی می‌شود، حضور دشمنان گذشته این ابرقهرمان به ما یادآوری می‌کند که در زیر ظاهر شیطانی آن‌ها افراد خوبی وجود داشتند که یا توسط بدرفتاری جامعه به حاشیه رانده شدند یا قربانیان رویدادهای ناگوار بوده‌اند که به این روز در آمده‌اند. در کنار این نکات، همه عناصری که از یک فیلم مارول انتظار دارید نیز وجود دارد، مانند صحنه‌های اکشن حماسی و سکانس‌های مبارزه که باعث می‌شود نفستان را برای چند دقیقه حبس کنید.

اگر بخواهیم عمیقاً در خط داستانی No Way Home جستجو کنیم، پیدا کردن حفره‌های داستان کار سختی نخواهد بود: چیزهای زیادی در فیلم اتفاق می‌افتد و به همه این رویدادها توضیح مناسبی داده نمی‌شود. اما این هدف فیلمی نیست که بتواند حداقل هفت فیلم متفاوت از گذشته را با شخصیت‌ها و واقعیت‌های کاملاً متفاوت گرد هم آورد و به تک تک آنها معنای جدیدی ببخشد. بنابراین، Spider-Man: No Way Home نه تنها حماسی ترین و غافلگیرکننده ترین فیلم مرد عنکبوتی جان واتس است، بلکه یکی از پیچیده ترین و لذت بخش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی است که در این دهه دیده‌ایم.

این فیلم به بازیگر این فرصت را می‌دهد تا بهترین بازی خود را در یک فیلم مرد عنکبوتی ارائه دهد. اگر قبلاً او را دوست داشتید، اکنون او را بیشتر دوست خواهید داشت. و اگر او هرگز در قسمت‌های قبلی شما را کاملا متقاعد نکرد، این بار شما را خشنود خواهد کرد. این اثر همچنین شامل یک فیلم کوتاه برای بندیکت کامبربچ است که در نقش دکتر استرنج بازمی‌گردد. او برخی از اخلاقیات مورد نیاز داستان را ارائه می‌کند و ظاهرش به تنظیم ضربان داستانی آینده کمک می‌کند.

این فیلمی است که برای تماشای هر سه فیلم توبی مگوایر، هر دو فیلم اندرو گارفیلد، و البته فیلم‌های تام هالند، وقت صرف کرده است، و در عین حال که هوشمندانه به نظر می‌رسد حس «مرد عنکبوتی 8» را به همراه دارد.

اما مسلماً مهم‌تر از همه، این فیلم شامل شخصیت‌هایی می‌شود که به طور کامل شکل گرفته‌اند. آیا دیدن افرادی مانند آلفرد مولینا و ویلم دافو در فیلم Spidey جالب است؟ من از طرفداران بزرگ سه گانه مرد عنکبوتی به کارگردانی سم ریمی در اوایل قرن 21 هستم، بنابراین هر گونه ارتباطی با آن سری فیلم‌های قدیمی برای من لذت بخش است. مطمئناً، در چنین داستانی برخی از شخصیت کمی بیشتر از دیگران عمق پیدا می‌کنند، اما (تقریبا) همه زمان مناسبی را برای گفتن داستان خود در اختیار دارند. و جدای از این، حتی در میان این همه مشت و لگد و اکشن فراوان فیلم، برای یک بار هم که شده به ما یادآوری می‌شود که ابرقهرمانی فقط مشت زدن و لگد زدن نیست، و این نکته بسیار عالی است.

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟